شکر عرفانیشُکر، اصطلاحی دینی و اخلاقی، به معنای قدردانی کردن از خدا میباشد. فهرست مندرجات۲ - ارکان شکر ۳ - انواع شکر ۴ - شرط شکر ۵ - انواع شاکرین ۶ - شکر عملی از نظر عرفا ۷ - حقیقت شکر ۸ - اصطلاحات همخویشاوند شکر ۹ - نسبت شکر با حمد ۱۰ - نسبت شکر با صبر ۱۱ - مراتب شکر ۱۲ - فهرست منابع ۱۳ - پانویس ۱۴ - منبع ۱ - معنای شکرشکر در لغت به معنای شناخت نعمت و سپاسگزاری از منعم است. [۱]
خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۲۹۲، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۱۰.
[۲]
ابنمنظور، ج۱، ص۱۷۰.
جوهری [۳]
اسماعیل ابن حمّاد الجوهری، الصحاحالّغه، ج۱، ص۵۵۷، چاپ خلیل مأمون شیحا، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
شکر و ثنای الهی را انجام دادن اعمال نیک در برابر منعِم دانسته است. نیز آن را با استناد به آیۀ۹ سورۀ انسان، شُکور نامیدهاند. [۴]
انسان/سوره۷۶، آیه۹.
[۵]
خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۲۹۲، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۱۰.
[۶]
اسماعیل ابن حمّاد الجوهری، الصحاحالّغه، ج۱، ص۵۵۷، چاپ خلیل مأمون شیحا، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
[۷]
ابنمنظور، ج۱، ص۱۷۰.
برخی عرفا، [۸]
علی ابن محمد الشریف الجرجانی، التعریفات، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴، بیروت، ۱۹۷۸.
[۹]
محمد علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۰۳۸-۱۰۳۹، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
در کنار شکر لغوی، از شکر عرفی نیز نام بردهاند. شکر لغوی اعم از شکر عرفی است، چرا که هم شکر و سپاس خدا و هم غیر او را در بر میگیرد، اما شکر عرفی فقط به معنای تشکر ازنعمتهای الهی است. یعنی، بین این دو نوع شکر نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است.۲ - ارکان شکریکی از ارکان اساسی در معنای شکر، شناخت و معرفت نعمت است، زیرا راهی است برای معرفت منعِم [۱۰]
کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین،ص۲۱۰ چاپ بیدارفر، قم۱۳۷۲/۱۴۱۳
[۱۱]
کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام،ص۳۴۲، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش.
یعنی وقتی بنده دانست که هر نعمتی فقط از جانب خداست، در واقع او را شکر کرده است. [۱۲]
ابی عبدالله الحارث ابن اسد المحاسبی، بدء من اناب الی الله ج۱، ص۷۹.
[۱۳]
محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۳۳۶، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
لذا، عزالدین کاشانی [۱۴]
عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه،ص۲۶۷، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱. ۱۳۷۹
آن را نقطۀ آغاز شکر دانسته است و دیگر عرفا [۱۵]
محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۳۳۵، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۱۶]
قطبالدین منصور بن اردشیر عبّادی، التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، ج۱، ص۸۷، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش.
دانستن نعمت از خدا را اصل شکر دانستهاند. بر این اساس، شکر، رؤیت منعِم است نه رؤیت نعمت [۱۷]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۱۸]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۱۹]
احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فی الاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
خواجه عبدالله انصاری [۲۰]
کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید ��ادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش. ص۲۱۲)
به معانی سهگانۀ معرفت نعمت و قبول نعمت و ثنای آن، و غزالی [۲۱]
محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۳۳۵، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
به علم، حال (شادمانی قلبی از نعمت) و عمل، که در واقع هر دو نوع معنا بر هم منطبقاند، اشاره کردهاند. برخی عرفا [۲۲]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه،ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۲۳]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
شکر نعمت را مشاهدۀ بخشش همراه با نگهداشت حرمت، و برخی دیگر [۲۴]
ابوبکر محمد کلابادی، التعرف، ج۱، ص۱۰۰، چاپ محمد جواد شریعت، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۲۵]
احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فی الاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
آن را اعتراف به نعمتِ منعِم و اقرار به ربوبیت او همراه با خضوع و فروتنی معنا کردهاند.امام خمینی تعریف و حقیقت شکر از نگاه خواجه عبدالله انصاری را نمیپذیرد و معتقد است شکر حالتی نفسانی است که خود، اثر معرفت نعمت دهنده و نعمت است و ثمره این حالت، اعمال قلبی و ظاهری است. از این رو شکر اظهار نعمتِ نعمت دهنده یا قدردانی از عالی به واسطه قلب، زبان و سایر اعضا است. کمال شکر رسیدن عبد سالک به مقام شکور است و رسیدن به این مقام منوط به معرفت چگونگی ارتباط حق با خلق، بسط رحمت حق از اوّل ظهور تا ختم آن و ارتباط نعمتها با یکدیگر است. [۲۶]
خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۳۴۵-۳۴۳.
سالک الهی در پرتو تربیت الهی و ربوی میتواند با قدم عبودیت از خودپرستی بیرون آید و اولوهیّت حق را به قلب دریابد و با چنین شناخت توحیدی و دریافت قلبی است که حقیقت شکر برای سالک رخ میدهد و شکر خالصانه از قلب به همه اعضا سرایت میکند و در این صورت هر یک از اعضای انسان، حظی از توحید میبرند. [۲۷]
خمینی، روح الله، آداب الصلاة، ص۳۶۵-۳۶۴.
۳ - انواع شکرعرفا شکر را به سه بخش زبانی، قلبی (علمی) و عملی تقسیم میکنند [۲۸]
ابن قدامه مقدسی، ص۲۶۳، ج۲، ص۲۰۲، محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، بیروت بیتا .
[۲۹]
کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام،ص۲۱۱، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش.
. شکر زبانی اعتراف به نعمت، شکر قلبی دانستنِ نعمت از خدا، و شکر عملی اطاعت از منعم است [۳۰]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه،ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۳۱]
محمد غزالی، احیاء علوم الدین،ص ۳۳۵، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۳۲]
عین القضاه همدانی، نامههای عین القضاه، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علی نقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
قشیری و جیلانی [۳۳]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه،ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۳۴]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
شکر قلبی را با عبارت ِملازمت بر بساط شهود با نگاه داشت حرمت، تعریف کردهاند. عزالدین کاشانی [۳۵]
عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۷، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
اعتراف قلبی وزبانی را کمال شکر و ابن عربی [۳۶]
محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۲۰۲، بیروت بیتا (.
شکر علمی یا قلبی را «حق الشکر» دانستهاند. عرفا [۳۷]
اسماعیل ابن محمد عبدالله مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص۱۲۹۰، چاپ محمد روشن، بیجا، ۱۳۶۳.
[۳۸]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۳۹]
احمد ابن عبدالرحمن ابن قدامه المقدسی، مختصر منهاج القاصدین،ص۲۶۳، چاپ عبدالله اللیثی الانصاری، بیروت ۱۴۱۹ /۱۹۹۸.
[۴۰]
مرآت العشاق، چاپ مرضیه سلیمانی، ج۱، ص۳۳۲، تهران۱۳۸۰ ش.
شکر عملی را با اعضا و جوارح میسر دانستهاند که به معنای بهکار بردن نعمتهای الهی در جهت اطاعت خدا و عصیان نکردن بهوسیلۀ آنهاست، به-طوری که شکر هر عضو باید متناسب با آن هدفی باشد که برای آن آفریده شده است. نیز از جنید نقل کردهاند: «شکر، نافرمانی نکردن خدا به وسیلۀ نعمتهایش میباشد». [۴۱]
عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۴، در حاشیة ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بی تا.
۴ - شرط شکرغزالی [۴۲]
محمد غزالی، کیمیای سعادت،ص۳۶۳، چاپ حسین خدیو جم، تهران ۱۳۶۴ش.
صرف کردن نعمت در جهت طاعت را شرط شکر دانسته و نیز از نظر او [۴۳]
محمد غزالی، منهاج العابدین، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی،ص۱۹۵، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
شکر تعظیم و بزرگداشت منعم است، اما این تعظیم باید همچون حائل و مانعی او را از معصیت و نافرمانی منعِم بازدارد.ابن عربی [۴۴]
محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۲۰۲، بیروت بیتا .
آیۀ ۱۳سورۀ سبا [۴۵]
التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش.
را دلیلی بر شکر عملی دانسته است.برخی از عرفا [۴۶]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه،ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۴۷]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۴۸]
عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵، در حاشیه ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بیتا).
شکر (عملی) را بر دو نوع تقسیم کردهاند: شکر عوام «بر خوردنیها و پوشیدنیها»، وشکر خواص «بر واردات قلبی و معنوی بر قلوب». عبدالرزاق کاشانی [۴۹]
کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین،ص۲۱۲-۲۱۳، چاپ بیدارفر، قم۱۳۷۲/۱۴۱۳.
شناخت نعمت، قبول و عمل به آن را شکر عامه و اشتغال به شهود را به جای شکر، شکر خاصه دانسته است. [۵۰]
عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶، در حاشیه ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بیتا).
[۵۱]
عین القضاه همدانی، نامههای عین القضاه، ج۱، ص۲۶۱، چاپ علی نقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
۵ - انواع شاکرینبر اساس تقسیمات سه گانۀ شکر، شاکران نیز بر سه قسم هستند:عالِمان، عابدان و عارفان. عالمان با گفتارشان، عابدان با افعالشان و عارفان با ایستادگی بر اعتقادشان نسبت به پروردگار، او را شکرمیگویند، چرا که آنان همه چیز را از خدا میدانند و هر آنچه انجام میدهند طاعت و عبودیت است [۵۲]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه،ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۵۳]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۵۴]
احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فی الاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
اموی [۵۵]
عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵، در حاشیه ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بی تا).
از قول برخی اهل تحقیق، علم به ناتوانی در شکر را شکر عارفان نامیده است. تقسیمات دیگری نیز برای شاکر ذکر شده است، از جمله: مبطِلان و محِقّان [۵۶]
عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۸، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
و شاکران به قهر و شاکران به لطف [۵۷]
جلالالدین محمد مولوی بلخی، فیه مافیه،ص۱۸۱، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش.
۶ - شکر عملی از نظر عرفاعرفا شکر را نعمت و توفیقی از جانب خدا میدانند که مانند هر نعمت دیگری باید شکر آن به جا آورده شود. بر این اساس، شکرِ حق ممکن نیست، زیرا بنده برای هر نعمتی که از جانب خدا به او میرسد باید تا بینهایت شکر کند و این خارج از طاقت بشر است. در نتیجه، عرفا معتقدند که آگاهی به عجز و ناتوانی در ادای شکر الهی، خود شکری دیگر است [۵۸]
عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵، در حاشیه ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بی تا).
[۵۹]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۶۰]
فخرالدین رازی، تفسیر کبیر،ص۲۲۲-۲۲۳، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳.
در تأیید این مطلب اغلب عرفا [۶۱]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ص ۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۶۲]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۲۶۸، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
به گفتگوی حضرت داود علیه السلام با خدا اشاره کردهاند، که داود علیه السلام گفت: «خدایا چگونه شکر تو را به جای آورم در حالی که هر شکر، نعمتی است از جانب تو بر من و خود محتاج شکری دیگر (شکرِ شکر) ؟» خداوند فرمود: «الآن، مرا شکر کردی.» از نظر روزبهان بقلی شیرازی [۶۳]
روزبهان بقلی شیرازی، شرح شطحیات، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۴۴/۱۹۶۶.
شکر خدا هرگز امکان پذیر نیست، چرا که شکر به معنای معرفت پیدا کردن است و معرفت یافتن یعنی محیط شدن، و محیط شدن بر خدا غیر ممکن است، چون او قدیم است و ما حادث و شکر حادث بر قدیم ممکن نیست.۷ - حقیقت شکربروسوی [۶۴]
اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۱۴۷، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
رؤیت عجز از شکر را حقیقت شکر بهشمار آورده است. برخی دیگر از عرفا [۶۵]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه،ص ۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۶۶]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۶۷]
احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فی الاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
حقیقت شکر را «ثنای محسن با ذکر احسانش» دانستهاند. به این معنا که بنده با به یاد آوردن احسان (نعمت) خدا به او، پروردگارش را میستاید و لذا نقشبندی [۶۸]
احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فیالاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
بنده را شَکور نامیده است. از نظر سهروردی [۶۹]
ابوحفص عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۹۷، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
حقیقت شکر آن است که بنده هر آنچه را که خدا برایش اقتضا کرده است نعمت بشمارد، حتی اگر به حکمت آن آگاه نباشد.وجه دیگری که در تأویل عبارت «ثنای محسن با ذکر احسانش» وجود دارد، شکری است که خداوند در مقابل شکر بنده بهجا میآورد و آن با قبول اطاعت بنده و نعمت دادن به اوست، [۷۰]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۷۱]
محمد علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۰۳۸، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
[۷۲]
احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فی الاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۷، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
لذا خداوند را نیز شَکور نامیدهاند [۷۳]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطه چی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۷۴]
عین القضاه همدانی، نامههای عین القضاه، ج۱، ص۲۴۶، چاپ علی نقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
[۷۵]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
و برخی شکر خدا از بنده را، دادن پاداش زیاد در برابر عمل اندک دانستهاند [۷۶]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۷۷]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۱، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۷۸]
اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۳۴۵، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
تعبیر عین القضاه [۷۹]
عین القضاه همدانی، نامههای عین القضاه، ج۱، ص۲۴۶، چاپ علی نقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰.
از شَکور این است که هر گاه بنده خود را درشکر پروردگار عاجز ببیند، خداوند به نیابت از او، خود را شکر میگوید و در این باره گفته-اند: «شکرتُ الرب بالرب»، یعنی پروردگار را به وسیلۀ پروردگار شکر کردم. از نظر فخر رازی، [۸۰]
فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ج۱، ص۲۲۳، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳.
شکرو سپاس بنده برای نعمتهای متناهی دنیوی، شکری غیر متناهی است که با لفظ «الحمدلله» ادا میشود و این حمد مستحق پاداشی غیر متناهی (ثواب ابدی و خیر سرمدی) از سوی خداست.۸ - اصطلاحات همخویشاوند شکراز اصطلاحات نزدیک به شکر، حمد و ذکر و صبر است. اگر چه شکر و حمد از نظر لغوی مترادفاند، ولی عرفا تفاوتهایی بین آنها قائل شدهاند. ۹ - نسبت شکر با حمداز نظر تهانوی [۸۱]
محمد علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، ص۱۰۳۸-۱۰۳۹، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹.
رابطۀ بین شکر وحمد، عموم و خصوص من وجه است، زیرا از جهتی (از نظر متعلّق) حمد اعم از شکر و از جهتی (از نظرمورد) شکراعم ازحمد است. برخی دیگر [۸۲]
محمد غزالی، منهاج العابدین، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش. ص۱۹۵
[۸۳]
فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ج۱، ص۲۱۹، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳.
[۸۴]
جلالالدین محمد مولوی بلخی، فیه مافیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش. ص۱۸۲)
فقط به جهتِ عمومیت حمد نسبت به شکر توجه کردهاند، زیرا شکر و سپاس فقط در برابر نعمتهاست، اما حمد به نعمت وغیر نعمت تعلق مییابد. برای نمونه، مولوی [۸۵]
جلالالدین محمد مولوی بلخی، فیه مافیه،ص۱۸۲، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش.
زیبایی و شجاعت را مثال زده است که این امور، مورد حمد و ستایش واقع میشوند و نه مورد شکر. استدلال فخر رازی [۸۶]
فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ج۱، ص۲۲۰، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳.
این است که حمد به معنای ثنای منعِم بر تمام نعمتهایی است که از وی صادر شده و به غیر رسیده است، اما شکر فقط به آن دسته ازنعمتهایی تعلق میگیرد که شاکر از آن بهرهمند شده است. غزالی [۸۷]
محمد غزالی، منهاج العابدین، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی،ص۱۹۵، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
حمد را از امثال تسبیح و تحلیل، و ثنا وستایش و شکر را از امثال صبر و تفویض دانسته است. نیز در تفاوت حمد و شکر، حمد را بر دفع بلاها وشکر را بر وصول نعمتها از جانب خدا دانسته اند [۸۸]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ص۱۷۸، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۸۹]
فخرالدین رازی، تفسیر کبیر،ص۲۲۰، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳.
البته به سبب نزدیکی معنای حمد و شکر، گاه به یک معنا نیز بهکار میروند که حدیثی از پیامبراکرم گواه این مطلب است. آن حضرت اولین کسانی را که وارد بهشت میشوند، حمد کنندگان (حمادون) دانسته و در معرفی این افراد، به شاکر بودن آنان در هر حال (سختی و آسایش) اشاره فرمودهاند [۹۰]
محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۳۳۵، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۹۱]
ابوحفص عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۹۷، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۹۲]
بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.
[۹۳]
محمد غزالی، کیمیای سعادت،ص۳۵۶، چاپ حسین خدیو جم، تهران ۱۳۶۴ش.
۱۰ - نسبت شکر با صبربیشتر عرفا در نسبت بین شکر و صبر، به فضیلت شکر بر صبر رأی دادهاند [۹۴]
محمد غزالی، منهاج العابدین، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی،ص۱۹۷، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
[۹۵]
جلالالدین محمد مولوی بلخی، فیه مافیه،ص۱۸۱، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش.
[۹۶]
اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۹۹، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
ولی عزالدین کاشانی [۹۷]
عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۶، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱.
صبر را مقدّم بر شکر دانسته و گفته است: «از آن جهت که ثمرۀ صبر جمیل، ثواب جزیل است و ادای شکر بر حصول این نعمت، لازم و واجب، مقام شکر تالی مقام صبر آمد.» غزالی، [۹۸]
محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۴۰۲-۴۱۰، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
ضمن بررسی رابطۀ این دو از جهات گوناگون، گاه به تساوی مقام صبر و شکر و گاه به برتری هر کدام بر دیگری رأی داده است. برای مثال، وی با استناد به حدیث «الصبر حال الفقیر و الشکر حال الغنی»، فضیلت صبر را بر شکر اثبات کرده و بر این مطلب تصریح نموده که این مقام (برتری صبر بر شکر) برای اقناع عوام است، اما برای اهل علم و تحقیق کافی نیست و با اشاره به معانی سه گانۀ شکر (علم، حال و عمل) تساوی مقام شکر و صبر یا برتری شکر بر صبر را ثابت کرده است. وی در منهاج العابدین [۹۹]
محمد غزالی، منهاج العابدین، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی،ص۱۹۷، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش.
با استناد به آیۀ ۱۳ سورۀ سبا [۱۰۰]
سبا/سوره۳۴، آیه۱۳.
[۱۰۱]
التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش.
و آیۀ ۱۰ سورۀ زمر [۱۰۲]
زمر/سوره۳۹، آیه۱۰.
(انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب: صابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند)، به بیان دیدگاههای دیگران در فضیلت شکر یا صبر پرداخته و سپس استدلال خود را دربارۀ تساوی مقام صبر و شکر چنین بیان کرده است که وقتی محنت و بلایی به بنده میرسد، اگر بنده بر آن صبر کند در واقع شاکر است، زیرا در جهت تعظیم خداوند تعالی و فرمانبرداری او از جزع خودداری کرده، و این عین شکر است. از سوی دیگر، اگر شاکر، نفس خود را به شکر وادارد و بر طاعت، صبرکند، در حقیقت صابر است. در نتیجه، صابر شاکر وشاکر صابر است [۱۰۳]
احمد ابن عبدالرحمن ابن قدامه المقدسی، مختصر منهاج القاصدین، ج۱، ص۲۷۶ـ ۲۷۷، چاپ عبدالله اللیثی الانصاری، بیروت ۱۴۱۹ /۱۹۹۸.
[۱۰۴]
اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۹۹، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۱۰۵]
عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۱۷، در حاشیه ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بی تا).
[۱۰۶]
عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، ج۱، ص۲۲۵، در حاشیه ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بی تا).
[۱۰۷]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ص۱۷۷چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۱۰۸]
ابوحفص عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۹۷، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۱ - مراتب شکرعرفا برای شکر، وجوه و مراتبی نیز ذکر کردهاند. خواجه عبدالله انصاری [۱۰۹]
کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، ص ۲۱۳ـ ۲۱۶، چاپ بیدارفر، قم۱۳۷۲/۱۴۱۳.
سه درجه برای شکر قائل است: شکر بر مَحاب (امور دوست داشتنی)، شکر بر مکروهات (بدیها و زشتیها) و سومین مرتبۀ شکر که در مراتب بالای آن روی میدهد، استغراق در مشاهدۀ منعِم است، به گونهای که شاکر را از مشاهدۀ نعمت بازدارد. بالاترین مرتبۀ این نوع شهود، شهود منعِم از سر تفرید است و در این حالت، سالک به مقامی میرسد که نه نعمت و نه شدت، هیچکدام، را غیر از خدا مشاهده نمیکند. اگر چه عرفا [۱۱۰]
ابن قدامه مقدسی، ص۲۸۰، ج۱، ص۸۸، قطبالدین منصوربن اردشیر عبّادی، التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش.
[۱۱۱]
اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۳۴۵، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
از جهات گوناگون به بحث از درجات و مراتب شکر پرداختهاند، اکثر آنان [۱۱۲]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، ص۱۷۴، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۱۱۳]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۱۱۴]
احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فی الاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
دربارۀ کاملترین نوع شکر- که شکر بر شکر است -اتفاق نظر دارند [۱۱۵]
محمد غزالی، منهاج العابدین، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش. ص ۱۹۵ـ ۱۹۶؛
[۱۱۶]
جلالالدین محمد مولوی بلخی، مثنوی معنوی، چاپ رینولد نیکلسون، تهران۱۳۸۶ش. دفتر ششم، بیت ۲۷۸۵، دفتر پنجم، بیت۲۳۵۷؛
[۱۱۷]
عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه،ص۱۷۵، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹.
[۱۱۸]
عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، ج۱، ص۶۰۲، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶.
[۱۱۹]
احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فی الاولیاء الطرق الصوفیه، ج۲، ص۲۳۸، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷.
۱۲ - فهرست منابع(۱) قرآن کریم. (۲) محییالدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، بیروت بیتا . (۳) ابنمنظور. (۴) عمادالدین الاموی، حیاة القلوب، در حاشیه ابوطالب مکّی، قوت القلوب، ج۲، بیروت، بی تا). (۵) اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۶) روزبهان بقلی شیرازی، شرح شطحیات، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۴۴/۱۹۶۶. (۷) محمد علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم، لبنان، ۱۹۹. (۸) علی ابن محمد الشریف الجرجانی، التعریفات، بیروت، ۱۹۷۸. (۹) عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیه لطالبی الحق عزوجل، قاهره ۱۴۲۷/۲۰۰۶. (۱۰) اسماعیل ابن حمّاد الجوهری، الصحاحالّغه، چاپ خلیل مأمون شیحا، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷. (۱۱) فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، چاپ عماد زکی البارودی، قاهره ۱۳۸۲/۲۰۰۳. (۱۲) ابوحفص عمر بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۳) قطبالدین منصور بن اردشیر عبّادی، التصفیه فی احوال المتصوفه «صوفی نامه»، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران۱۳۶۸ش. (۱۴) محمد غزالی، احیاء علوم الدین، چاپ شیخ العیدروس، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۱۵) محمد غزالی، منهاج العابدین، ترجمۀ عمرابن عبدالجبارسعدی ساوی، چاپ احمد شریعتی، تهران ۱۳۵۹ش. (۱۶) محمد غزالی، کیمیای سعادت، چاپ حسین خدیو جم، تهران ۱۳۶۴ش. (۱۷) خلیل بن احمد فراهیدی، العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۱۰. (۱۸) عبدالکریم هوازن القشیری النیشابوری، الرساله القشیریه، چاپ معروف زریو و عبدالحمید بلطهچی، دمشق ۱۹۹۸/۱۳۶۷ یا ۱۹۹۰/۱۳۶۹. (۱۹) کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران ۱۳۷۹ش. (۲۰) کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، چاپ بیدارفر، قم۱۳۷۲/۱۴۱۳. (۲۱) عزالدین محمود کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران ۱۳۸۱. (۲۲) ابوبکر محمد کلابادی، التعرف، چاپ محمد جواد شریعت، تهران، ۱۳۷۱ش. (۲۳) اسماعیل ابن محمد عبدالله مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، بی جا، ۱۳۶۳. (۲۴) ابی عبدالله الحارث ابن اسد المحاسبی، بدء من اناب الی الله؛ چاپ مجدی فتحی السید، قاهره ۱۴۲۵/۲۰۰۵؛ (۲۶) جلالالدین محمد مولوی بلخی، مثنوی معنوی، چاپ رینولد نیکلسون، تهران۱۳۸۶ش. (۲۷) جلالالدین محمد مولوی بلخی، فیه مافیه، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران۱۳۶۲ ش. (۲۸) احمد ابن عبدالرحمن ابن قدامه المقدسی، مختصر منهاج القاصدین، چاپ عبدالله اللیثی الانصاری، بیروت ۱۴۱۹ /۱۹۹۸. (۲۹) مرآت العشاق، چاپ مرضیه سلیمانی، تهران۱۳۸۰ ش. (۳۰) احمد الکمشخانوی النقشبندی، جامع الاصول فی الاولیاء الطرق الصوفیه، چاپ ادیب نصرالله، بیروت، ۱۹۹۷. (۳۱) عین القضاه همدانی، نامههای عین القضاه، چاپ علی نقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۸۰. (۳۲) عین القضاه همدانی، تمهیدات، چاپ عفیف عسیران، تهران، (بی تا) ۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع• دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شکر»، شماره۶۸۴۸. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی |